ارتش عراق با اجرایی کردن استراتژی جنگ محدود و برقآسا توانسته بود در طی مدت سه ماه جنگ مستقیم بیش از ۱۵.۰۰۰ کیلومترمربع از خاک سرزمینی ایران را به اشغال خود دربیاورد.
در این شرایط، ارتش جمهوری اسلامی ایران در صدر نیروهای نظامی و انتظامی به همراه کمکهای نیروهای مردمی تنها توانسته بود از پیشروی سریع ارتش بعث عراق جلوگیری کند. حال نظام تازه تأسیس در داخل ایران که هنوز درگیر مسائل پس از انقلاب اسلامی بود، در مقابل یک ارتش مسلّح و مجهز به پشتیبانی قدرتهای جهانی قرار گرفته بود که از زمین، هوا و دریا به ایران میتاخت. اقدامات عجولانه برای طراحی و اجرای عملیات آزادسازی مناطق اشغالی که بعضاً ناشی از فشار افکار عمومی در داخل کشور نشأت میگرفت راه به جایی نبرد و نیروهای مسلح ایران توفیق چندانی در عملیات تهاجمی برای بیرون متجاوز از خاک کشور کسب نکردند.
میتوان به جرئت ادعا کرد که تا قبل از عزل ابوالحسن بنیصدر از مقام ریاست جمهوری، نیروهای مردمی و انقلابی که در قالب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج فعالیت میکردند فرصت ایفای نقش در جریان تحولات صحنه جنگ در سال ابتدایی را نداشتند. این در حالی بود که این نیروها دارای توان بالقوه فراوان (محصول وقوع انقلاب اسلامی) برای دفاع از کشور بودند، اما نبود فرصت برای حضور؛ آنها را بیتجربه، مأیوس و پراکنده کرده بود …
اگرچه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از اسفند ماه ۱۳۵۹ با شروع سلسله عملیاتهای محدود و نیمه محدود، توانسته بود حرکت مناسبی را برای تغییر مسیر جنگ آغاز کند اما تا طراحی و اجرای عملیاتهای بزرگ فاصله زیادی داشت. حضور محسن رضایی در صدر نیروهای نظامی سپاه و مهارت بالای او در مدیریت و گزینش افراد باعث شد روند تغییر فضای جنگ سرعت بالاتری به خود بگیرد و افرادی که تا آن روز کمتر دیده میشدند، توانستند ظرفیتهای خود را به منصه ظهور برسانند. البته نباید از این نکته غافل شد که انعطافپذیری در رأس و بدنه سپاه به عنوان یک نیروی نظامی حاضر در صحنه جنگ، فضا را برای بروز این چنین استعدادهایی به مراتب بازتر کرد.
یکی از جوانانی که تا آن روز نادیده گرفته میشد حسن باقری بود. فرمانده جوانی که در جلسهای که با حضور فرماندهان عالیرتبه نظامی کشور برگزار شد در کنار شهید حاج داوود کریمی؛ توانست نگاهها را بهسوی ظرفیتهای انقلابی در صحنه نبرد متوجه سازد. حسن باقری ترکیبی از استعداد فکری و ذهنی همراه با یک تلاش بی حصر عملیاتی و اطلاعاتی بود و همین مؤلفهها او را از دیگران متمایز میساخت. در حقیقت حسن باقری یک استراتژیست با تفکر راهبردی بود که توانست مسیر جنگ را تغییر دهد و معادلات صدام حسین و مشاورانش را برهم بزند.
راهبردهای جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با ارتش عراق تا زمان ورود نیروهای مردمی در جنگ و استفاده از ظرفیتهای آنان (حسن باقری نیز یکی از بارزترین نمونههای این بحث است) دچار بنبست شده بود. در این شرایط باید الگو و شیوه جنگیدن تحول مییافت تا راهحلی برای رهایی از این بحران به دست بیاید.
استراتژیستها سه وظیفه اصلی و محوری برای تغییر شرایط به نفع نیروهای خودی بر عهده دارند، و این در واقع مسیری است که برای انجام طرح تحول در صحنه نبرد باید پیموده میشد.
گام اول و بنیادین؛ ایجاد بستر برای تغییر است. حسن باقری که به ناکارآمدی شیوههای تکراری جنگ، استراتژی زمین سوخته و زمینگیر شدن نیروهای نظامی پی برده بود، ضرورت تغییر استراتژی جنگ را مطرح کرد. او میگوید: “باید به خود جرئت داد. این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است که استراتژی در این جنگ عوض شود. در واقع او با ایمان به آنکه باید از قالبهای کهنه درآمد و طرحی نو در انداخت، سنگ بنای تغییر را بنا نهاد.
در جریان حمله عراق شهر آبادان به محاصره نیروهای ارتش بعث درآمد. اواسط آبان ماه سال ۱۳۵۹ بود که امام خمینی در پیامی فرمان شکسته شدن حصر آبادان را صادر کردند. پس از فرمان امام خمینی طراحی کردن عملیاتی برای شکستن حصر آبادان به طور جدیتر مبنای طرحهای سپاه پاسداران در منطقه خوزستان قرار گرفت. حتی در بهمنماه طرحی در دزفول به تصویب رسید اما به دلیل کشمکشهای میان بنیصدر و نیروهای سپاه اجرایی نشد و پس از خروج او از کشور طرح دیگری باز هم توسط سپاه با هماهنگی و همفکری فرماندهان تیپهای لشگر ۷۷ خراسان آمده و در شورای عالی دفاع، ستاد مشترک و نیروی زمینی ارتش به تصویب رسید.
عملیات شکست حصر آبادان موسوم به ثامنالائمه با وسعت منطقه عملیاتی ۱۳۰ کیلومترمربع در سه محور عمده عملیاتی دارخوین، فیاضیه و ایستگاه هفت در مهر ماه سال ۶۰ آغاز شد. این عملیات بزرگ که تا آن روز بزرگترین عملیات زمینی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در طول جنگ با عراق محسوب میشد نقطه عطفی در تاریخ جنگ نیز محسوب میشود؛ زیرا آغاز دوران فتوحات جمهوری اسلامی ایران است. در این عملیات شهید حسن باقری فرماندهی نیروهای تک ور از محور شمالی یعنی منطقه دارخوین را بر عهده داشت. او در جلسه هفتم مهرماه که دستور جلسه آن گزارش طرح عملیاتی آبادان- دارخوین- ماهشهر است عنوان میکند: “اهمیت محور دارخوین به این دلیل بود که جناحین عراق در این منطقه باز بود و به نیروهای ما عقبه میداد.
فرمانده استراتژیست محور دارخوین، حسن باقری، قبل از شروع عملیات برای تمام فرمانده گردانها و گروهان ها کالک عملیاتی تهیه کرده بود و با حوصله مثالزدنی تکتک آنان را توجیه کرده بود.
گامهای بعدی شامل ایجاد تعهّد و همچنین ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری است. تلاش خستگیناپذیر حسن باقری در شناساییهای قبل از عملیات که تا چند قدمی محورهای دشمن نیز پیش رفتند و همچنین ارائه نحوه اجرای عملیات به تکتک فرماندهان میدانی حاضر را میتوان ناشی از مسئولیت دوم یعنی ایجاد تعهد دانست.
در جریان عملیات ثامنالائمه برای تسریع حرکت نیروهای پیاده برای رسیدن به محور مورد نظر و غافلگیری دشمن که یکی از اساسیترین راهکارهای سپاه در سال دوم جنگ محسوب میشد، طرحی برای آتش زدن رودخانه کارون به وسیله نفت سیاه به منظور قطع کردن ارتباط شرق و غرب نیروهای عراقی ریخته شد. برای اینکار مقدار زیادی نفت از طریق لوله به حاشیه شرقی کارون به عمق ۱ الی ۲ سانتیمتر هدایت شد که هر چه قدر پائین تر میرفت بیشتر پخش میشد. کانالی نیز به طول ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر تا ساحل رودخانه احداث گردیده بود تا نفت به داخل آن هدایت گردد و در موقع نیاز مشتعل گردد تا بشود شرق و غرب نیروهای عراقی را قطع کرد و آنها نتوانند نیروهای ایرانی را زیر آتش خود بگیرند. اما حادثهای در جریان اجرایی کردن طرح اتفاق میافتد؛ به طوری که یکی از توپهای دشمن در حین روان شدن نفت به داخل کانال اصابت و پیش از موعد مشتعل و دود بسیار زیادی منطقه را فرا میگیرد و باعث میشود دود حاصله از آتش اطراف قرارگاه فرماندهی تیپ ۳ لشگر ۷۷ را فرابگیرد و نقل و انتقالات پشت جبهه را باعث رکود کند.
شدت دود به قدری بود که پاسگاه فرماندهی تیپ ۳ تعطیل گردید و فرماندهان آنجا به اجبار به مقر فرماندهی سپاه که در نزدیکی همان پاسگاه بود نقل مکان کردند و به وسیله بیسیمهایی که فرماندهان سپاه در اختیار آنان قرار دادند نیروهای خود را هدایت کردند. به دلیل توجیه بودن فرماندهان میدانی سپاه قبل از عملیات و همچنین بیسیمهای جز به جز، انتقال مهمات که توسط سپاه اداره میشد، اخلال در پاسگاه فرماندهی تیپ سه باعث اخلال در عملیات نمیشد؛ اما اگر این دود به مقر فرماندهی سپاه میرسید قطعاً در کنترل عملیات مؤثر بود. ناگهان در صدمتری مقر فرماندهی سپاه باد شدیدی به وزیدن گرفت که به گفته شاهدان عینی تا آن روز چنین بادی در منطقه نوزیده بود. دودی که تا چند متری سنگرها پیش آمده بود بالا میرود و فضا کاملاً پاک میشود. حسن باقری پس از وزیدن باد میگوید: “به سرهنگ پرورش فرمانده تیپ ۳ گفتم بیا ببین که بعداً نگویید خرافه بافیم. پاسگاه تو را دود گرفت و به اینجا که رسید بلند شد و رفت.” بر اثر اصابت مجدد توپهای عراقیها دوباره نفتها مشتعل گردید به صورتی که تا خاکریز دوم را دود فراگرفته بود و از خاکریز دوم به بعد بود که نیروهای ایرانی به کنار رودخانه رسیده بودند و دیگر خطری آنان را تهدید نمیکرد. این دود در جریان عملیات ثامنالائمه بسیار مؤثر بود به صورتی که عراقیها در پشت بیسیمهای خود میگفتند ظلمات است و نمیدانیم چکار کنیم.
تلاش کردیم در پرتو اسناد، به بیان ابتکارات و خلاقیتهای فرماندهای جوان و توانمند بپردازیم. فرماندهای خوشفکر که یگانه استراتژیست سال دوم جنگ عراق و ایران محسوب میشود. مطالعات جنگ ایران و عراق، مسیری دشوار و ذهنسوز در پیش دارد که در گامهای آتی تلاش خواهیم کرد در این مسیر بمانیم و توانمندیهای اطلاعاتی و عملیاتی حسن باقری که با نبوغ ذهنی فوقالعاده او پیوند خورده بود و از دل آن ابتکاراتی خلاقانه به دست میآمد را مورد بررسی قرار دهیم.